شهر خالی جاده خالی
کوچه خالی خانه خالی
جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی
کوچ کردن دسته دسته آشنایان عندليبان
باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لانه خالی
* * *
وای از دنیا که یار از یار می ترسد
غنچه های تشنه از گلزار می ترسد
عاشق از آوازه دیدار می ترسد
پنجه ی خنیا گران از تار می ترسد
شه سوار از جاده هموار می ترسد
این طبیب از دیدن بیمار می ترسد
* * *
ساز ها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سالهای انتظاري بر من و تو بد گذشت
آشنا نا آشنا شد
تا بلي گفتم بلا شد
گریه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه ی ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید خفته در خوابی نجنبید
* * *
چشمه ها خشکید و دریا خستگی را دم گرفت
آسمان افسانه ی ما را به دست کم گرفت
جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد
بر من و بر ناله هایم هیچکس گوشی ندارد
* * *
بازآ تا کاروان رفته باز آید
بازآ تا دلبران ناز ناز آید
بازآ تا مطرب و آهنگ و ساز آید
پاگل افشانان نگار دلنواز آید
بازآ تا بر در حافظ سر اندازیم
گل بیفشانیم ومی در ساغر اندازیم
* * * * * * *
پانويس:
* شاعر اين شعر رو نمي شناسم اما بايد افغاني باشه
** اين ترانه رو با صداي «امير جان صبوري» – خواننده ي صاحب سبك
افغان – در اينجا بشنويد.
چه قشنگ بودامير:
By: زن بیقرار on ژانویه 23, 2009
at 20:46
سلام امیر خان خوبید؟سلام آقا محسنچه عجب این بار زود اومدمخیلی قشنگ بودخوشحال میشم سر بزنیدموفق باشییا حق
By: خاطره on ژانویه 24, 2009
at 06:13
وای از دنیا که یار از یار می ترسدغنچه های تشنه از گلزار می ترسد…با حال و هوای این روزهایم چسبید…سپاس امير:من ازين قسمتش خيلي خوشم اومده:آشنا نا آشنا شدتا بلي گفتم بلا شد
By: دختری با روحیات خاص!!! on ژانویه 25, 2009
at 00:26
هرچند سرعتم اجازه دانلودیدن و شنیدن و دیدن نمیدهد، اما خواندمچی بگم نمیدونممیدونی که وضع ما هم چطوره داداش.بروزم، بسرید! یعنی سر بزنید هم یو هم ر.محسندیگر پیرهن گلیت را درآر بـ مرو دیگر…امير:چطوره وضع شما آبجي جان؟بي خبرم ازت اما نبينم خاهر گلم غمگينانه حرف بزنه
By: مه سا on ژانویه 26, 2009
at 04:17
چه قدر قشنگ بودمخصوصا اونجاش که میگفت: جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی نداردبر من و بر ناله هایم هیچ کس گوشی نداردبازم بهمون سر بزن فعلا
By: یکتا on ژانویه 26, 2009
at 16:27
چقدر زیبا بود شعرش.ممنون.
By: سمانه on ژانویه 26, 2009
at 19:12
شعر قشنگی گفته.به نظرم افغانی ها هم خیلی میتونن در زمینه شعر و داستان موفق باشند.اینو با توجه به اثاری که ازشون خوددم میگم.
By: تارا on ژانویه 26, 2009
at 21:49
اصلاح:خوندم
By: تارا on ژانویه 26, 2009
at 21:50
من ادتون کردم.
By: سمانه on ژانویه 27, 2009
at 14:57
اره قشنگه
By: صهبا on ژانویه 28, 2009
at 00:34
کلمه به کلمه ,توصیف لحظه لحظه ی احساساتم بود.نتونستی درک کنی امیرخان!
By: تارا on ژانویه 28, 2009
at 02:24
میدونم اگر در واقعیت هم چنین اتفاقی برام می افتاد همین حس رو پیدا میکردم.آن قدر در خواب بهم سخت گذشت که بیداری بعد از ان برایم بهشت بود.
By: تارا on ژانویه 28, 2009
at 02:27
سلااااااااااااااااااااااام امیر جونخوفی؟؟؟چند سالته؟؟؟؟ می خوای با هم دوست شیم؟؟؟من پایم…..تو چی؟؟؟پایه ای…؟؟؟چند سالته…؟؟؟خوشگلی؟؟؟زشتی؟؟؟میتونی چهرتو توصیف کنی؟؟؟خیلی وب خوشملی داریاااااا……….ایول…………..قربونت…دوستدار تو پارمیسبای…..
By: پارمیس on ژانویه 30, 2009
at 11:09
بهم سر بزنیاااااااااااااااااااااااآفریییییییییییییییییییییییییین پسر گلم…..
By: پارمیس on ژانویه 30, 2009
at 11:10
لینکت کردم….
By: پارمیس on ژانویه 30, 2009
at 11:12
سلام دوست به روزمو….منتظر نقد زیبات
By: هستی جمشیدی on فوریه 8, 2009
at 11:16
اشنایان عندلیبان درست است ببخشید هاامير:هاشم جان مرسي از تذكرت اما به نظر عندليب وار درست تر باشه يعني با معني تر باشه
By: هاشم on فوریه 11, 2009
at 01:18
ساز ها بشکست و درد شاعران از حد گذشتسالهای انتظاري بر من و تو بد گذشتآشنا نا آشنا شد تا بلي گفتم بلا شدزیبا و دلنشینه
By: دختر باران on آوریل 9, 2009
at 18:58
با اوضاع الان کشور خوب میخونه. مرسی
By: موج سبز on ژانویه 2, 2010
at 00:07